وَکیل به معنای کار ساز و مدبر آن و از
اسماء حسنی است. خدا وکیل است یعنی کار ساز است و کار بندگان را تدبیر میکند.
طبرسی فرموده: وکیل در
صفات خدا به معنای متولّی به تدبیر خلق است.
وکیل در صفات خدا اگر به معنای مفعول باشد مراد آن است که کارها چون از جانب خداست قهرا به خدا موکولاند نه اینکه کسی به خدا موکول کرده باشد مثل وکلای عادی که کار را به آنها موکول میکنند و توکّل بنده به خدا یک استمداد است از خدا و خلاصه خدا محکوم نیست بلکه حاکم است. البته بعضی آن را در صفات خدا به معنای فاعلی گرفته و حافظ معنی کردهاند یعنی: خدا بر هر شیء حافظ است.
از سوی هر کاری که به وجود میآید و هر بهرهای که از چیزی عاید میشود مشروط به شرائط بیشمار و خارج از حصر است، حتی بدون اغراق یک لقمه نان بستگی به تمام اجزاء این عالم دارد، تنظیم این همه شرائط و مقدّمات از عهده ما بشر خارج است و اگر
خداوند آن شرائط و اسباب را فراهم نیاورد هیچ نفعی عاید ما نخواهد شد و هیچ مقدّمهای به نتیجه نخواهد رسید. پس خدا واقعا بر هر چیز وکیل است و همه کس و همه چیز را کار ساز خداست و مدبّر. توکّل بدان معنی نیست که از کار و تلاش باز مانیم بلکه باید پیوسته تلاش کنیم و در عین حال از خداوند بخواهیم که در کار ما کار سازی کند و شرائط و اسباب را موافق مرام ما فراهم آورد.
(وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ) (و گفتند: «خدا ما را کافى است؛ و او بهترین حامى ماست».)
(خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ) (آفریدگار همه چیز است؛ او را بپرستید و او نگهبان و مدبّر همه موجودات است.)
(اِنَّما اَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ) (
خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است (؛ و به حساب آنان مىرسد)!)
(وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ) «قوم تو
قرآن را با آنکه حق است تکذیب کردند، بگو من مدبّر امر شما نیستم که نگذارم تکذیب کنید فقط میتوانم ابلاغ کنم.»
مثل
(لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ) (تو سلطهگر بر آنان نیستى که (بر
ایمان) مجبورشان کنى.)
و مثل
(اِنَّما اَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ) (خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است (؛ و به حساب آنان مىرسد)!)
(اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَ ما اَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ) (خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه مىدارد؛ و تو مأمور نیستى که آنان را مجبور به قبول حقّ کنى!)
از این آیه روشن میشود که حفیظ از مصادیق وکیل است.
(اَیَّمَا الْاَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ) «هر کدام از دو مدّت را تمام کردم بر من اجحاف و تعدّی نخواهی کرد و خدا بر آنچه میگوئیم و شرط میکنیم گواه است و متخلّف را کیفر میدهد.»
وکیل در آیه در جای شاهد است ولی چون شاهد فقط شهادت میدهد اما وکیل دارای تصرف و تدبیر و تام الاختیار است لذا در جای شاهد آمده است نظیر این آیه است آیه:
(فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ) (و هنگامى که آنها پیمان استوار خود را در اختیار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه مىگوییم، ناظر و نگهبان است!»)
(ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلً)ا
(سپس کسى را نمىیابى که در برابر ما، از تو دفاع کند.)
وکیل در اینگونه آیات در جای نصیر و انتقام کش است چنانکه در این آیه آمده:
(ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً) (سپس در برابر ما، یاورى براى خود نمىیافتى!)