برابر یک انگارهی رایج و شناختهشدهی فقهی، مجازاتها در اسلام، از یک نظام دوگانه پیروی میکنند. بر این پایه، جدای از جنایات، کیفرها ناگزیر یا حد هستند یا تعزیر. البته این انگارهی رایج، ماهیتاً نامنصوص و تخریجی است و منجر به شکلگیری انگارههای نامنصوص دیگری نیز شده است. از جمله اینکه، به دلیل «دونالحد» بودن کیفرهای تعزیری، مجازاتهای سلب حیات و قطع عضو، در هر حالی حدی هستند، حتی اگر در روایات به آنها حد اطلاق نشده باشد. این امر به نوبهی خود، شناخت ماهیت برخی از مجازاتها را دشوار ساخته است. چالشهای بیپایان، در شناخت ماهیت کیفرهایی با عنوان «تعزیرات منصوص» از این جمله است. همچنین، ظاهراً شکلگیری عنوان مجرمانهی مستقل «افسادفیالارض» نیز ریشه به محظورات ناشی از انگارهی «دوگانگی کیفر» میبرد. ملاحظهی کاربرد حد و تعزیر در قرآن کریم و روایات، نشان میدهد که میتوان با عنایت به کاربردشناسی حد و تعزیر، و مبتنی بر اجتهاد و استنباط روشمند، در مقابل انگارهی «دوگانگی کیفر در اسلام»، ایدهی «چندگانگی کیفر در اسلام» را مطرح نمود و بدین وسیله از سیاههی مشکلات و محظورات نظام کیفری اسلام کاست.